تفال به حافظ امروز سه شنبه 19 اردیبهشت 1402
به گزارش سفر به تایلند، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
گداخت جان که گردد کارِ دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزویِ خام و نشد
به لابه گفت شبی میرِ مجلسِ تو شوم
شدم به رغبتِ خویشش کمین غلام و نشد
پیغام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندی و دُردی کشیم نام و نشد
رواست در بَر اگر می تَپَد کبوترِ دل
که دید در رهِ خود تاب و پیچِ دام و نشد
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لبِ لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
به کویِ عشق مَنِه بی علتِ راه، قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
فغان که در طلبِ گنج نامهٔ مقصود
شدم خرابِ جهانی ز غم تمام و نشد
دریغ و درد که در جست و جوی گنجِ حضور
بسی شدم به گدایی بَرِ کِرام و نشد
هزار حیله برانگیخت حافظ از سرِ فکر
در آن هوس که گردد آن نگار رام و نشد
توضیح لغت: کرام: جمع کریم در این جا به طنز مدعی کرامت/ حیله: چاره
تفسیر عرفانی:
رهروان درگاه معشوق برای آن که به آرزوی خود برسند همیشه در سوز و گدازند و زالب آنند که در وادی عشق قدم بگذارند، اما قدم گذاشتن در این وادی بدون هدایت مرشد امکان پذیر نیست. در واقع هدایت باید وجود داشته باشد تا دل در وادی عشق اسیر گردد و صد هزار بار خود را فانی کند.
تعبیر غزل:
سرنوشت انسان ها با هم فرق دارد؛ خداوند برای بعضی آسایش و نعمت و برای بعضی دیگر محنت در نظر گرفته است. شاکر نعمت های او باش.
منبع: فرارو